به گزارش پايگاه خبري تحليلي چهارفصل، برای نخستین بار؛ مراسم عروسی یک زوج لر همراه با آیین و سنتهای عشایر در گالری آسمان برگزار شد.
![]()
آغاز آشنایی شایان و معصومه
بعدازظهری بود و معصومه برای آوردن آب؛ لبِ چشمه رفت که پسرِ قصه دیدش و یک دل نه که صد دل عاشق شد. پسر از خواهرش که همراهیاش میکرد؛ پرسید: این دختر؛ کیه؟…
شایان؛ نفسزنون به خونه رفت و ماجرا رو با مادرش که درحال کشیدنِ قلیون بود؛ درمیون گذاشت. مادر بعد از قربون صدقه رفتن بابتِ عاشق شدن پسرش؛ قول داد شب با پدرش صحبت کنه و ازش بخواد براش پاجلو بزاره و دختره رو از پدرش خواستگاری کنه.
پدر اومد و بعد از شستنِ دست و صورت با آفتابه و لگنی که دختر براش آورده بود؛ از ماجرای عاشق شدنِ پسر باخبر شد.
![]()
![]()
مادرِ داماد با مادرِ عروس صحبت کرد که اگه پسرشون رو به غلامی قبول کنن؛ یه روز رو برای خواستگاری تعیین کنن.
![]()
مادرِ عروس با پدر صحبت کرد که یه روز رو مشخص کنن تا خونواده داماد برای خواستگاری بیان. روزی مشخص شد .
![]()
و پدرِ عروس و داماد بدون حضور زنها؛ مهریه و شیربها رو مشخص کردن و مابقی ماجرا رو به زنها واگذار کردن.
![]()
نواختن ساز و نقاره به همراه اهدای هدایا
خونواده داماد؛ سینیهای خلعتی بهسر برای عروس پارچه و زیورآلات اووردن و زنها یهصدا خوندن: مبارک، مبارک، ایشالله مبارکش باد…”
![]()
مراسم حنابندون اجرا شد و بر کف دستای عروس و داماد حنا بستند.
![]()
خونواده عروس هدیههایی رو برای مادر، پدر، خاله، عمو، عمه، خاله و برادر عروس اووردن.
![]()
پارادوکس غم و شادی
ساز و نقاره شروع به نواختن میکنه. موسیقی از شعرهای غمگین شروع میشه و با موسیقی شاد به پایان میرسه.
![]()
روز عروسی
عروس با لباس سپید و رواندازی صورتیرنگ وارد میشه و عاقد عبارت “از بایمی از قایمی ترکه سرخ بادومی عروس خانم برای شایان گفتی بله اگه نگی بله پوز مُخله” را سه بار میخواند و هر بار با ترکهای که به دست داره بر سر عروس ضربه میزند تا بله را بگیرد…
عروس بعد از گرفتن زیر لفظی میگه “با اجازه بوام بله”
![]()
بعد از بلهی عروس؛ پدر و برادر داماد دستمال به دست شروع به رقص محلی میکنند. داماد هم آنها را همراهی میکند.
![]()
پدر عروس به همراه یکی از اقوام داماد چوببازی میکند.
![]()
برادر داماد وسایلی برای اصلاح سر میآورد و موهای داماد را اصلاح میکند. مهمانها هم در دستمال دور گردنِ داماد شاباش میاندازند.
![]()
پدر عروس دور کمر دخترش شالی بسته و داماد روانداز عروس را بالا میزند و بعد از رد شدن از زیرِ قرآن؛ راهی خانه بخت میشوند.
![]()
![]()
ما هم برای این زوج دندانپزشکِ گچسارانی که اینگونه سعی کردند آیین و سنتهایشان را زنده نگاه دارند و به دیگران نیز نشان دهند؛ آرزوی خوشبختی میکنیم.
پایان
آنچه در بالا خواندید و دیدید؛ مراسم واقعی عقدِ یک دختر و پسر عشایر کهگیلویه و بویراحمدی بود. در این مراسم عروس و داماد همراه با اقوام و خویشان؛ نمایشی واقعی از رسم و رسوم خود را در صحنهای در گالری آسمان واقع در زعفرانیه ارایه کردند. این مراسم به همت کارگروه مد و لباس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرهنگستان هنر و موسسه فرهنگی و هنری صبا صبح امروز (۶ در ماه) برگزار شد تا شاید نمونهای باشد در یادبودِ رسم و رسوم ایرانی. در این مراسم زنان و مردانی پوشیده در لباسهای رنگارنگ محلی از ۱۸ استان دیگر نیز حضور داشتند که هریک با پوشاک مخصوص استان؛ فرهنگ و زیباییهای استان خود را به نمایش میگذاشتند.
ايلنا
انتهاي پيام/
نظرات کاربران