به گزارش پایگاه خبری چهار فصل؛ ایاز اکبری رزمنده کهگیلویه و بویراحمدی دوران دفاع مقدس در یادداشتی نوشت: نسل ما نسل انقلاب و جنگ به پایان راه خود نزدیک میشود اما نباید اجازه دهیم که علم تجربه و درسهای این نسل پشت پنجره خاطراتی نهچندان دور، غباری از فراموشی بگیرند و گم شوند. اگر میانگین سنی رزمندگان دفاع مقدس را ۲۲ سال در نظر بگیریم و سال ۱۳۶۳ را نقطه متوسط هشت سال دفاع مقدس فرض کنیم بازماندگان آن روزها امروز حدود ۶۰ سال دارند اما زخمهای روحی و جسمی جنگ آنها را به پیرمردانی ۷۰ تا ۸۰ ساله شبیه کرده است.
امروز دیگر کمتر نشانی از والدین شهدا باقیمانده و بسیاری از آنها به فرزندان شهیدشان پیوستهاند. آرامآرام جانبازان ایثارگران و رزمندگان نیز بار سفر میبندند تا به یاران آسمانی خود ملحق شدند؛ اما خدا کند که این سفر با شرمندگی نباشد هرروز در کوی و برزن صدای «لا اله إلا الله» براى تشییع این عزیزان به گوش میرسد.
جانبازانی چون حاج فتحالله بناری که ۴۲ سال به دلیل قطع نخاع در بستر بیماری بودند نمادی از این استقامتاند؛ اما در آینده شاید کمتر کسی سراغ این کهنه سربازان برود. شاید روزی برسد که خبرنگاران شهر به شهر و دیار به دیار بگردند تا یک رزمنده کهنسال و فرسوده را بیابند که دیگر نه نای سخن دارد و نه هوش و حواس کافی.
ما نسل انقلابیم نسلی بینظیر و آخرین بازماندههای فرهنگ سنتی ما شبها و روزها زجر کشیدیم هفتهها بیخوابی را تحمل کردیم و در برابر نیروهای آموزشدیده و مجهز بعثی تنبهتن جنگیدیم و آنها را شکست دادیم. ما نسلی بودیم که عمو، دایی عمه و خاله برایمان پررنگ بودند اما امروز نسلی را میبینیم که با این پیوندهای خانوادگی غریبه است. همسایه و هممحلهای بخش مهمی از خاطرات ما بود اما حالا در آپارتمانهای مدرن همسایهها یکدیگر را نمیشناسند.
شبنشینیهای صمیمی بازیهای سنتی در کوچههای روستا و جمعهای گرم خانوادگی را به یاد داریم اما امروز نسلی را میبینیم که غرق در اینستاگرام، واتساپ و تلگرام است جمعهای مجازی جای دور همیهای واقعی را گرفته و گاه ماهها و سالها یکدیگر را نمیبینند. ما هفتهها در خانه پدربزرگ، عمو یا دایی میماندیم و از آن لذت میبردیم اما امروز نسلی میبینیم که حتی دو ساعت مهمانی را تحمل نمیکند و مدام بهانه رفتن میگیرد.
ما با آلبومهای خانوادگی مهمانان را سرگرم میکردیم اما حالا هزاران عکس بیروح در حافظه گوشیها خاک میخورد و کسی هوس تماشای آنها را ندارد خانههایمان با یک نمد یا قالیچه محلی و یک اتاق گلی ساده پر از مهمان و صفا بود اما امروز خانههای مجلل با فرشها و مبلهای گرانقیمت خالی از مهمان و گرما هستند.
ما نسل بینظیریم ما آژیر قرمز شنیدهایم ما بمباران توپ تانک و موشک دشمن را دیدهایم. با بیرحمترین موجودات روی زمین مانند داعش روبهرو شدهایم.
مردان میدان بسیاری داشتیم که شرح رشادتهایشان کتابها میطلبد شهدا جانبازان ایثارگران آزادگان و مردم مقاوم ایران چه در خط مقدم و چه در پشت جبهه همیشه آماده جانفشانی بودند. ما با همه نسلها فرق داریم نسلی بیمانند که نه پیش از ما بود و نه پس از ما خواهد آمد در زمان ما نامی از سرای سالمندان نبود اما امروز تابلوی این مراکز در هر شهر و محلهای به چشم میخورد.
اگر روزی جنگی دیگر آغاز شد و ما نبودیم از قول ما رزمندگان دیروز به رزمندگان فردا بگویید: در حین نبرد با دشمن به پس از جنگ هم بیندیشید مبادا ارزشها در خاکریزها جا بماند یا مانند امروز ارزشها وارونه شود و بیارزشها جایگزین گردد.
امروز ما را غریبه میبینند و در پوشههای بایگانی خاک میخوریم آن روزها قطار قطار به جبهه میرفتیم و واگن واگن بازمیگشتیم راستقامت میرفتیم و کمر خمیده بازمیگشتیم دستهدسته میرفتیم و تنها تنها بازمیگشتیم بدون جشن و استقبال تنها در آغوش گرم مادران چشمانتظارمان آرام میگرفتیم و دیگر هیچ
ما مردانه ایستادیم باور کنید ما هم دل داشتیم عاطفه داشتیم هرروز تصویر پدر مادر برادر خواهر و برای متأهلان خانواده را در ذهن مجسم میکردیم اما خاک ایران و ناموس وطن را بر همه ترجیح دادیم بادل رفتیم و بی دل بازگشتیم با یار رفتیم و با بار غم بدون از یار بازگشتیم با پا رفتیم و با عصا بازگشتیم با عزم رفتیم و با زخم بازگشتیم با شور رفتیم و باشعور بازگشتیم اکنون پریشانیم اما پشیمان نیستیم افتخار میکنیم که همان کهنه سربازانی هستیم که سواری نیاموختند. شهدا شرمندهایم.
انتهای خبر/
نظرات کاربران