نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

14. بهمن 1395 - 0:24
پایگاه خبری چهارفصل تصمیم دارد در دهه پر فروغ فجر انقلاب شهدایی را در هر روز از این دهه شهید شدند مختصر از زندگینامه و وصیتش را منتشر کند.

به گزارش پایگاه خبری چهارفصل، 14 بهمن مصادف یا سومین روز از دهه مبارک فجر است و 6 نفر از رزمندگان کهگیلویه و بویراحمد در اسن روز به شادت رسیده اند که در ادامه فرازی از زندگینامه و وصیت نامه آن شهیدان گرانقدر را مطالعه می کنید.

 

شهید سیداله زکی پور ده برآفتاب متولد سال 1310 در روستانی ده برآفتاب شهرستان بویراحمد است.

or0v_زکی_پور.jpg

شهید زکی پور در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. وی به علت محروم بودن از سایه پدر نتوانست به مدرسه برود. او نسبت به مسائل اعتقادی مخصوصاً نماز و روزه بسیار اهمیت می داد. سرانجام با شروع جنگ تحمیلی آوای «هل من ناصر ینصرنی» در قلب او طنین افکند و روی به دیار عاشقان آورد و در دومین بار اعزام در جبهه مهاباد شهادت را در آغوش کشید.

پیام شهید به نقل از همسرش:

وقتی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد بارها آرزو می کرد که به جبهه برود وی می گفت: من باید به جبهه بروم و مثل حسین زهر(س) بجنگم تا درخت اسلام را آبیاری نمایم.

پیام شهید به نقل از فرزندش:
شهید شش روز قبل از شهادت در نامه ای که به بنده نوشته بود: من امیدوارم زمانی شما را زیارت کنم که شاهد پیروزی نهایی رزمندگان اسلام علیه دشمن باشم.

زیارتگاه این شهید گرانقدر در روستای ده برآفتاب واقع شده است.

***

شهید فیض الله وثیق نژاد متولد سال 1352در روستاي معصوم آباد در يک خانواده مذهبي و مستضعف متولد شد . پس از دوران کودکي راهي مدرسه شد و تحصيلاتش را تا اول راهنمايي ادامه داد. پس از ان به علت عشق و علاقه اي که به جبهه داشت راهي جبهه شد و در منطقه عملياتي شلمچه مفقود گرديد.

nxqz_وثیق_نژاد.jpg

شرح مختصري از زندگينامه شهيد: بسيجي هجرتي را در طول زمان آغاز مي نمايد كه از عالم ماده به عالم ملكوت ميرسد خدايا در اين بيابانهاي گرم و سوزان كربلاي ايراني (خوزستان) تو را شكر مي كنم كه توفيق حاصل کردم و در ميان رزمندگان شب زنده دار با اسلحه خود دشمن به خاك وخون خود را از صحنه نبرد بيرون نمايم اما در اخر وصيتم به پدر و مادر اين است كه اگر خبر شهادتم را به طريقي روحانيت دادند و در مرگم صبور ومقاوم و محكم باشيد، كه دشمنان اسلام خيال نكند كه با شهيد شدن فرزندتان روحيه رزمندگان اسلام را ضعيف نمايند. در فانوس شهادت واژه اي وحشت نيست.

naem_وثیق_نژاد.jpg1.jpg

در پايان وقتي كه جنازه ام را درتابوت گذاشتند و روي صف مردم قهرمان و شهيد پرور ياسوج گردانيدند دستهايم را از تابوت بيرون بياوريد كه دشمنان خيال نكنند من با خود هيچ چيزي را نبردم فقط براي حفظ اسلام جان يافتيم(نصرمن الله وفتح قريب).

***

شهيد امان الله درخشان درسال 1346 در روستاي چاه روغني بخش بهمئي در خانواده مذهبي متولد شد.

141d_درخشان.jpg

و بعلت بیماری مادر و نداشتن شير به روستاي تنگ كُپ نزديك يكي از اقوامان خود جهت پرورش و دوران شيرخوارگي انتقال يافت و مدت دو سال تمام نزد خاله پرورش يافت و بعد از دو سال به زادگاه خود نزد پدر و مادرش عودت داده شد و تا سن بلوغ نزد پدر و مادر خود در روستاي خود پرورش يافت.

بيشتر اوقات روزانه خود را به چوپاني از گله پدرش سپري نمود و در سال 1361 تشكيل خانواده داده و با دختري از همسايگان و فاميل خود ازدواج  کرد.

شهيد درخشان داراي سواد خواندن و نوشتن جزئي بودند و تا دوم نهضت سوادآموزي سواد داشتند و همراه ساير جوانان روستا در گروه مقاومت روستا ثبت نام و فعاليت مستمر داشته و بيشتر با افراد مؤمن و حزب اللهي همكاري و مشورت داشته است .

rxt_درخشان1.jpg

از نظر تعهد و اخلاص و احترام به بزرگترها و مطيع فرمان بودن بزرگترها سرآمد همه بوده است و همواره براي مشاركت در جبهه به افراد خير و متعهد رجوع مي كرد و نظريه مي خواست كه همين امر باعث تشويق ايشان و حركتش به سوي جبهه ها گرديد .

تا سرانجام در سال 63 در جبهه كردستان مهاباد محور زاوه كوه كردستان توسط منافقين كوردل و يا كومله و دموكرات براثر اصابت نارنجك به درجه رفيع شهادت نائل آمدند و در آن موقع همسر ايشان حامله بوده كه پس از چند روز از شهادت ايشان دخترش متولد شده است كه نامش را ام كلثوم نهادند .

yw6_درخشان_2.jpg

آرامگاه شهيد در در روستاي چاه روغني زادگاه ايشان قرار دارد و به قول عده اي از زنان روستا در شب عاشورا بعد از مراسم سينه زني اهل روستا در جوار مزار شهيد، شهيد را به حالت سايه در نور رو به قبله در حال نماز و راز و نياز ديدند و در همين سال يعني دي ماه 73 به قول عده اي از مردان روستا شب هنگام ساعت 2 بعد از نصف شب نوري مانند يك چراغ در حياط مقبره شهيد مشاهده نموده اند و بعداً خاموش گرديد.

***

شهيد محمدحسين باغ شيرين در اوايل اسفند سال 1347 در روستاي پلكي (سواري) واقع در بخش مركزي شهرستان كهگيلويه در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود و به دليل عشق و علاقه فراوان خانواده اش كه ائمه اطهار نام مبارك محمدحسين بر او گذاشته شد.

4fhv_با_غ_شیرین.jpg

شهيد محمدحسين، محمدي بود و همانند جدش حسين به شهادت رسيد. شهيد بزرگوار تا سال دوم راهنمايي بيشتر ادامه تحصيل نداد و اين امر ناشي از فقر اقتصادي خانواده بود و بعد از ترك تحصيل همراه با پدر و مادر خود به كار و زندگي و تأمين معيشت خانواده پرداخت .

و به دليل عشق علاقه اي كه به امام و انقلاب داشت چندين بار به جبهه هاي جنگ اعزام شد و آخرين باري كه مصادف با 20/10/65 روانه جبهه شدند و در منطقه عملياتي كربلاي 5 واقع در درياچه ماهي در شلمچه به درجه رفيع شهادت رسيدند . خصوصيات اخلاقي شهيد از زبان برادرش :

3x00_باغ_شیرین_1.jpg

از نظر خوش رفتاري ،‌برخورد ،‌كردار در بين خانواده بسيار كم نظير بود و مي توان گفت ايشان زبانزد خاص و عام بودند .

خصوصيات اخلاقي شهيد از زبان جابر باغ شيرين پدر شهيد:
شهيد از لحاظ اخلاقي و سلوك و رفتار و كردار در بين فاميلها زبانزد بود . ايشان زياد اصرار مي كرد كه به جبهه برود و بدون اطلاع ما به جبهه رفت و وقتي از جبهه برمي گشت بسيار خوش روحيه بود و از جبهه تعريف و تمجيد مي كرد.
 

s6vq_باغ_شیرین_3.jpg

خاطره اي شهيد از زبان همسر شهید:
همسر شهيد از زبان شهيد مي گويد ،‌ايشان هميشه مي گفت من به شهادت مي رسم حتي دست دخترش را كه يگانه فرزند ايشان بود در دست مي گرفت و در حالي كه به او نگاه مي كرد من حتماً‌ شهيد مي شوم و تو سعي كن فرزندم را بزرگ كني و تربيت نمايي تا در آينده مشكلي براي ايشان بوجود نيايد.

***

شهید ابوالفتح دلنسب در سال 1334 در روستاي نرماب از توابع كهكيلويه به دنيا آمد و پس از پايان تحصيلات متوسطه وارد دانشكده زنجان شد و در رشته مهندس آبرساني فارغ التحصيل شد وي در تشكيل كميته‌هاي انقلاب فعاليت نمود پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به منطقه بازگشت و مسئوليت گردان جهادگران را به عهده داشت او در تاريخ 65/11/14 درحالي كه براي سومين بار به جبهه اعزام شده بود در منطقه شلمچه به ديدار معبود شتافت .

bvxw_دلنسب.jpg

فرازی از وصیت نامه شهید: در حالى كه بار سنگين معصيت گناه را يدك كرده از شهر دوگانه دهدشت روانه مى شوم . شهر شهيدان مخلص ، شهر درگيريهاى ننگين قومى ، شهر مردان خدا و شهر شياطين و طاغوتى و در غروبى خون رنگ آنگاه كه خورشيد رنگ خون مى گيرد به سرزمين شهيدان هميشه جاويد كربلاى ايران (خوزستان ) وارد مى شويم . شهر اهواز شهرى كه خورشيد آن گوئى عصرگاهان به ياد مردان حماسه تاريخ شهيدان بى نام و نشانى كه از سراسر كشور به اين منطقه آمده اند خون مى گريند وارد شده مى رويم تا شايد بتوانيم در جوار انسانهاى از خود گذشته و ايثار گرى كه در راه خدا از همه چيز خود گذشته اند هم وظيفه واجب خويش را انجام داده و هم چنانچه خداوند رحيم و بخشنده لطف خويش را شامل حال اين بنده گنهكار بگرداند اندكى از بار بزرگ گناهى كه بر دوش دارم بكاهم . نميتوانم مطلبى به عنوان وصيتنامه بنويسم ولى از آنجائيكه اولا واجب است و ثانيا ننوشتن ممكن است نتيجه غرور و خودخواهى باشد ، بر آن شدم چند كلمه اى بنويسم .

q46p_دلنسب1.jpg

***

شهید رحیم رست در سال 1340 در روستای شامبراکان دهدشت چشم به جهان گشود. وی با وجود مشکلات فروانی که داشت توانست تا سال چهارم دبیرستان تحصیل کند.

شهید با نماز و قرآن مانوس بود و پس از پنج سال نبرد در جبهه های جنگ در سومار در سال 64 به شهادت رسید.

umk_رست.jpg

پیام شهید: خدا مرا از کشته شدن در راه تو باکی نیست. خدایا تو زبان ما را از دروغ پاک کن تا به آنچه که ادعا داریم عمل کنیم.

***

شهید نظر جمشیدی در سال 1347 در روستای نصر آباد باغچه جلیل چشم به جهان گشود. وی  تا سال چهارم دبیرستان تحصیل کرد.

وی از طرف سپاه به چبهه های جنگ اعزام شد و در سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.

yh64_جمشیدی.jpg

جعفر برادر شهید جمشیدی نیز در سال 63 در جاده اهواز به شهادت رسید.

پیام شهید: چند کلمه ای با ارگانهای انقلابی داشتم و از آنها می خواهم که همیشه از عضویت افراد چاپلوس در این ارگانها خودداری کنند.

***

شهید مسعود طاهری در سال 1349 در روستای حسین خانی کاکان چشم به جهان گشود. کلاس های ابتدایی را در روستای زادگاهش خواند و دوره راهنمایی را در شهر یاسوج مشغول به تحصیل شد.

89d_طاهری.jpg

بعد از دوره راهنایی به جبهه جنگ رفت و از ناحیه پا مجروح شد. بعد از معالجه مجدد به خط مقدم دفاع مقدس رفت و به اصابت ترکش به وی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

انتهای پیام/

نظرات کاربران

قلم_گزینشی
شبکه اطلاع رسانی دانا